| ||||||
| ||||||
آمار وب |
افراد آنلاین:
|
طراح قالب |
موزیک و سایر امکانات |
|
|
||
انسان و تربیت در نظرگاه امام خمینىمتن کامل سخنان حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى درباره آراء تربیتى امام خمینى که در تاریخ 11/3/73 در مراسم افتتاحیه کنگره بررسى آثار و اندیشههاى تربیتى امام خمینى در دانشگاه تربیت معلم ایراد گردید.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله، والصلوة والسلام على رسوله و امین وحیه والسلام علیکم و رحمة الله از اینکه مىبینیم بعداز گذشت چند سال از رحلتحضرت امام و با وجود آنهمه مشکلات و تنگناها و آنهمه تبلیغات سؤ شبانه روزى که براى مخدوش کردن چهره انقلاب و امام از سوى دشمنان اسلام انجام مىشود باز جامعه اسلامى به هدفها و آرمانها و ارزشهایى که حضرت امام بیانگر آنها بوده، کاملا وفادار مانده و نه تنها وفادار مانده بلکه روز به روز براى دریافتحقایقى بیشتر از زندگى و پیام واقعى او در زمینههاى مختلف و فهم رمز و راز موفقیت او شیفته تر مىشود، مطمئن مىشویم که در کار این انقلاب الهى مسائلى فراتر از عوامل مادى و تحلیلهاى عادى دخیلند. من علت این رویکرد رو به فزونى جامعه اسلامى و حتى توجه رو به توسعه افکار عمومى برخى از ملل غیر اسلامى به سوى آراء و اندیشه امام را در صدق نیت و خلوص باطن و نفس مهذب امام مىدانم، او پیش از همه چیز به این توصیه و تذکر اخلاقى عمل کرده بود که مکرر مىفرمود: سعى کنید رابطه بین خود و خداى خویش را اصلاح کنید که اگر اینچنین شود بقیه امور، هرچند سخت و دشوار همه اصلاح خواهد شد. طبعا در این گردهمائى ها، اساتید محترم و اهل علم و فضل بحثهاى تخصصى و فنى خودشان را در رابطه با تعلیم و تربیت از دیدگاه امام مطرح خواهند کرد. آنچه که من در این فرصت کوتاه لازم مىدانم، یادآورى چند نکته است: از تورق اجمالى دفترهایى که تهیه شده و حاوى مواضع و آراء تربیتى امام بود در مىیابیم افرادى که این مطالب را از آثار امام استخراج کردهاند با مباحث تربیتى کاملا آشنا بودهاند و انصافا کار قابل تقدیرى شده و این جزوهها مىتواند مواد و مبناى خوبى براى دریافت آراء تربیتى حضرت امام باشد. اما به یک نکته خیلى مهم باید بیشتر توجه کرد و آن اینکه شما مىدانید سنت که یکى از ارکان منابع فقه است منحصر به قول نیستبلکه قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم (ص) هر سه راهنماى عمل و مبناى استنباط احکامند. بدون آنکه بخواهم تشبیهى کرده باشم وقتى که ما معتقدیم که آراء و نظریات و مواضع امام خمینى به عنوان یکى از پیروان و معتقدان واقعى پیامبر اکرم بیانگر اسلام ناب بوده - که همین گردهمایىها نشانه چنین باورى است - و اگر معتقدیم که تضمین و تداوم نهضت فرهنگى و سیاسىاى که امام خمینى ایجاد کرده در گرو پیمودن راه آن حضرت است علاوه بر شناخت آراء و اندیشه ایشان از لابلاى نوشتهها و گفتههاى او باید به سیره عملى و نحوه رفتار و عملکردهاى او نیز با همان دقت توجه و مراجعه کنیم. به نظر من آنقدر نکات آموزنده و تربیتىاى که در مشى عملى و رفتارهاى سیاسى، عبادى، اجتماعى، و خانوادگى حضرت امام وجود دارد که ما را به هدفهاى تربیتى مورد نظر امام و فهم شیوههاى تربیتى او راهنمائى مىکند بمراتب بیشتر و مؤثرتر از آنچیزى است که در گفتهها و نوشتههاى ایشان هست. و این موضوع تنها مربوط به تعلیم و تربیت نمىشود. سال گذشته نیز کنگره ى جهت گیریهاى اقتصادى امام برگزار شده بود و بحثهاى اقتصادى امام را از کتابها و پیامها و سخنرانیهاى ایشان استخراج کرده بودند ولى کمتر به مشى عملى امام در برخورد با مسائل اقتصادى و جهت گیرى عملى ایشان در زندگى و در احکام فقهى اقتصادى و رفتارهاى ایشان توجه شده بود. خوشبختانه در این کنگره به این نیاز توجه شده و یکى از مجموعه هایى که تهیه کردهاند خاطرات مربوط به جنبههاى عملى امام مىباشد ولى باز فکر مىکنم حق مطلب ادا نشده است. به نظر من زمانى ما مىتوانیم بگوئیم حضرت امام فلان موضوع را هدف اصلى تربیت مىداند و فلان شیوه را شیوه صحیح تربیتى مىداند که علاوه بر استناد به گفتهها و نوشته ها، به نوع زندگى امام و رفتارهاى عملى تربیتى او و تاثیر آن هدفها و شیوهها در متن زندگانى او نیز استناد شود. شاید در مقام سخن و نوشته، بسیارى از مباحث تربیتى امام همان مسائلى باشد که دیگر مکاتب نیز بدان تاکید دارند، مثلا توجه به تربیت پذیرى کودک در مقایسه با سنین بالاتر، یا تقدم پرورش بر آموزش و مسائلى از این قبیل ولى وقتى که به جامعیتشخصیت و انسجام فکرى کسى که این مطالب را عنوان مىکند توجه کنیم و بخصوص در میزان باور داشت و تاثیر این امور در متن زندگى او عمیق بنگریم در مىیابیم که تفاوتها بسیار است. من فقط اشاره مىکنم به اهمیت و نقش نیتبه عنوان یک رکن مهم در بسیارى از عبادات که امرى درونى و قلبى است. اینکه فرموده اند: ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین با معیارهاى مادى قابل قبول و توجیه نیست. و حقیقت را باید در خداشناسى امام على علیه السلام و نفس پاک و منزه، و نیتخالص آن انسان کامل جستجو کرد. و این مقوله همان وجه امتیاز مکتب تربیتى اسلام با دیگر مکاتب است. به دیگر سخن، فهم کامل مبانى تعلیم و تربیت اسلامى و هدفها و شیوههاى آن زمانى امکان پذیر است که ما به مجموعه نظام فکرى، عقیدتى و اصول جهان بینى اسلام توجه داشته باشیم. تخصصى شدن علوم انسانى و دیگر رشتههاى علمى که از نیازهاى عصر حاکمیت ماشین و تکنولوژى سرچشمه مىگیرد با همه مزایا و پیشرفتهایى که داشته و دارد یک آفت اساسى نیز بهمراه دارد و آن مورد غفلت واقع شدن ارتباط واقعى اشیاء و پدیده ها، و به تبع آن ارتباط واقعى اجزاء دریافتهاى فکرى و اندیشه آدمى با حقایق خارجى است. تربیت از دیدگاه امام متضرع بر انسان شناسى است که آن نیز خود متضرع بر هستى شناسى و خداشناسى و به اصطلاح جهان بینى توحیدى است. ممکن است در پارهاى موارد شیوههاى تربیتیکسان باشند اما هدفها متفاوت، حتى ممکن است هدفها در یک ارزیابى تخصصى نیز به ظاهر مشابه باشند اما دیدگاهى که این هدفها از آنجا منبعثشده کاملا متفاوت و حتى رو در رو باشند. پس آنچه که در بحث از مکتب تربیتى امام که همان تربیت اسلامى است، عمده و اساسى مىباشد توجه به مبانى فکرى و فلسفى و عرفانىاى است که پشتوانه و منشا واقعى آن آراء تربیتى شده است. البته منظور آن نیست که بجاى پرداختن به مباحث تعلیم و تربیت، مسائل فلسفى و عرفانى را مورد بحث قرار دهیم بلکه منظور آن است که بىتوجهى نسبتبه ارتباط غیرقابل تفکیک اندیشه و آراء تربیتى با اصول فکرى و اعتقادى و جهان بینى فرد است که ما را دچار همان آفتى مىکند که اشاره کردم. توجه به این مقولهها که: حقیقت هستى چیست، جایگاه دنیا و طبیعت در عالم هستى کجاست؟ آیا حاق وجود و هستى متکثر استیا واحد؟ انسان در چه جایگاهى از عالم هستى قرار دارد؟ آیا انسان در تمامیت آن و در حقیقتخویش، موجودى مادى است؟ الهى است؟ ارتباط انسان با دیگر پدیدهها و با اصل هستى چگونه است؟ رابطه انسان با خالق چیست؟ آیا حرکت جوهرى انسان مرز دارد یا نه؟ و مرزهاى آن تا کجاست؟ توجه به این مقولهها و پاسخهایى که به این پرسشها داده مىشود راهگشاى ما در دریافت اساس مکتب تربیتىاى است که امام به آن معتقد بود. وگرنه اگر قرار باشد ما قبل از توجه به این مباحث و رسیدن به تعاریف مشترک و پاسخهاى مشترک نسبتبه پرسشهاى مذکور، به صورت مجرد بحث تعلیم و تربیت را از نظر یک مکتب و یا یک فرد به ارزیابى بنشینیم راه به جایى نخواهیم برد. منظور آن است که وقتى به بیان هدفهاى تربیتى و یا شیوههاى تربیت مىپردازیم همان جا به رابطه این شیوهها با هدفها و ارتباط هدفها با جهان بینى فرد نیز عنایت داشته باشیم. به نظر من علت اینکه علیرغم نکات پرورشى و تربیتى فراوانى که در مجموعه کتابهاى درسى و بخصوص دروس دینى دورههاى مختلف آموزشى ما وجود دارد باز شاهد اثرگذارى ناچیز اینها هستیم همین است که دیگر عناوین کتابهاى درسى و بخصوص مسائل مربوط به علوم طبیعى و پایه، تابع یک نظام فکرى مشخص و واحد، تنظیم و تدوین نشده اند. علت این است که بین نوع اندیشهاى که علوم طبیعى در دانش آموز پدید مىآورد و نیازهایى که این علوم از انسان برآورده مىکنند و نوع شخصیتى که تعلیم این علوم به افراد مىدهد، بین اینها با مباحث دینى، عقیدتى و تربیتى ارتباط منطقى منسجمى برقرار نشده است. درحالیکه در بینش اسلام تربیت انسان که به گفته حضرت امام اساسى ترین کار انبیاء بوده است و هدایت انسان که فلسفه بعثت رسولان و انزال وحى و کتب آسمانى بوده است هرگز یک مقوله ى در عرض دیگر نیازهاى آدمى نیست که اختصاص به اوقاتى خاص داشته باشد بلکه تربیت و هدایت صحیح بستر انسان شدن آدمى است. تربیت صحیح است که استعدادهاى واقعى انسان را در همه ابعاد شکوفا مىسازد و به فعلیت مىرساند. تربیت است که تمدن واقعى مىآفریند. اگر جامعهاى در مسائل اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى خویش و بطور کلى در نظام معیشتى خویش تابع اصول و ارزشها و بینشهاى غیر دینى و غیر وحیانى باشد و دچار التقاط در جهان بینى و وام گرفتن در اندیشه از این و آن بشود، ارائه و تفهیم عالیترین مطالب تربیتى نیز نمىتواند آنچنان تمدنى بیافریند. علت موفقیت امام در پیشبرد نهضت و پیروزى انقلاب و علت اینکه یک نفر و یک نفس آنهمه تاثیر در تحولات فرهنگى و اجتماعى ملت ایران و حتى بسیارى از جوامع اسلامى داشته و این تاثیرگذارى روز بروز نیز افزون مىشود همین حقیقت است که او در رفتارش، گفتارش، در درس و بحث و زعامت دینى و قیام و انقلابش و در جهت گیریهاى اقتصادى اش و در نوع مدیریتسیاسى اش و نوع حکومت انتخابى اش تابع یک نظام عقیدتى و فکرى واحد و به هم پیوسته بود. من وارد این مقوله که آیا اصول اخلاقى و ارزشهاى اخلاقى و تربیتى ارتباط منطقى با مبانى فلسفى و جهان بینىها دارند یا نه نمىشوم ولى انکار این مطلب که: نوعى ارتباط تنگاتنگ و متناسب و همسنخ بین مقولههاى ارزشى و تربیتى با مبانى هستى شناسى و انسان شناسى مکتبها وجود دارد در حقیقت انکار یک امر بدیهى است. اگر بنا باشد جامعهاى در هنگام بحث از توسعه صنعتى که اصول و مبانى و فرهنگ حاکم بر ممالک پیشرفته غربى را که به نحوى عمیق و پیچیده با نوع صنایع موجود و نیازهاى مصرفى القاء شده آنها عجین شده است را بپذیرد یا حداقل تضاد این اصول و مبانى و فرهنگ را با واقعیتهاى فرهنگى و مکتب مورد اعتقاد و جهان بینى مردمش نادیده بگیرد ولى در مقام بحث از مسائل ارزشى و اخلاقى و اعتقادى به فرهنگ و مکتب خودى روى آورد و همین طور اگر بنا باشد در سایر مسائل اقتصادى و سیاسى و اجتماعى نیز دچار این دوگانگى شود نه تنها به توسعه واقعى نمىرسد بلکه با وارد ساختن عناصرى از فرهنگ ماشینى حاکم بر جوامع غربى بر مشکلات اقتصادى و صنعتى خود نیز افزوده است. پس اگر بر این باوریم که مشى تربیتى امام شیوهاى موفق بوده و مىتواند راهگشاى جامعه در حرکتبه سوى تعالى باشد همواره باید این نکته را نیز متذکر شویم که مباحث تربیتى امام در یک نظام بینشى و ارزشى معین و به هم پیوسته است که معنا و توفیق مىیابد. و پس از توجه به این نکته مهم است که مىتوان گفت: همه کسانیکه با زندگى و سیر نهضتحضرت امام آشنایى دارند بر این نکته واقفند که امام پیش از آنکه سیاستمدارى قاطع و انقلابى باشد و پیش از آنکه به عنوان مرجعى عام زعامت دین و مرجعیت را معنایى تازه بخشد یک مربى بزرگ و معلمى نمونه بود که توانستبا دریافتى عمیق از اصول اخلاقى و مبانى تعلیم و تربیت الهى، هم خویشتن را در میدان سخت مجاهده با نفس و تزکیه دائمى بیازماید و مراحل مختلف آن را در عالیترین سطوح طى کند و هم به تربیت و تعلیم نسلى همت گمارد که بار اصلى نهضت و انقلاب اسلامى را بر دوش خواهند کشید. آنها که در پى یافتن رمز موفقیتها و استوارى حضرت امام هستند باید قبل از هر چیز به نوع تربیت و آموزشى که بر ایام کودکى و دوران نوجوانى و جوانى ایشان حاکم بوده توجه کنند. حضرت امام در مراحل جوانى دستبه کار تالیف کتابهایى همچون شرح دعاى سحر، مصباح الهدایه و سرالصلوة و آداب الصلوة مىشوند که مفاهیم عمیق عرفانى اسلامى را در زمان غربت این رشته از معارف الهى به تحریر کشیده است. نکات اخلاقى مبتنى بر مبانى عرفانى و تربیتى که در شرح چهل حدیث و تفسیر سوره حمد و سخنرانیهاى اخلاقى امام نهفته استحاکى از آن است که در نظرگاه امام هرگونه حرکتسیاسى و اجتماعى بدون توجه به تربیت و تعلیم آحاد جامعه انسانى، تلاشى عقیم و بىنتیجه است. از بررسى مجموعه بیانات و نوشتههاى امام در زمینه تعلیم و تربیتبخوبى در مىیابیم که در دیدگاه آن حضرت اساسا علم آموزى، با همه شرافتى که دارد و آموزش رشتههاى مختلف علوم، از علوم کاربردى و فنى و تکنیکى گرفته تا علوم نظرى و پایه و حتى علوم و معارف الهى و به گفته خود امام: حتى علم اخلاق و توحید نیز اگر توام با تربیت صحیح و تزکیه نفس نباشد بعنوان ابزارى در خدمت قدرتمندان بکار گرفته خواهد شد و نتیجه، همان رنج و ستمهایى مىشود که امروز در جوامع صنعتى و سرمایه دارى - و تا دیروز - در جوامع کمونیستى شاهد آن بوده و هستیم. چرا در مقابل اینهمه جنایت فجیع و ستمها و خیانتهایى که در اقصى نقاط عالم، در بوسنى، سومالى، رواندا و فلسطین پیش چشم جهانیان انجام شد مدعیان پیشرفت و تمدن و صاحبان قدرت سکوت کرده و خود حامى و بانى این فجایع بودند؟ براى اینکه انسانهاى غیر مهذب سرنوشت این جوامع را بدست دارند. افکار عمومى غرب بوسیله کسانى اداره و هدایت مىشود که از تربیت الهى و ارزشهاى متعالى مکاتب انبیاء بهرهاى نبردهاند و جز به قدرت و ثروت نمىاندیشند. حضرت امام قدرت متکى بر تسلیحات مدرن و پیشرفتهاى تکنولوژیک که در اختیار انسانهاى غیر مهذب قرار گرفته را به شاخ گاوى وحشى تشبیه مىکنند که ثمرهاى جز نابودى و خرابى در پى نخواهد داشت. تکیه بر دین زدایى و اومانیسم و اصالت انسان و ماده گرایى در مقابل اندیشه خدا باورى که بعداز عصر رنسانس بر جهان غرب و مناطق تحتسلطه آنها سایه افکنده است هیچ کمکى به حل مشکلات اساسى جامعه انسانى نکرده و مىبینیم که هر روز بر دامنه کشمکشها و رنجهاى درونى و روانى این جوامع افزوده مىشود. تا زمانیکه اعتقاد به خدا و تربیت الهى بر رفتارها و روابط انسانى و جوامع بشرى حاکم نگردد جامعه انسانى روى سعادت را نخواهد دید و رنجها ادامه خواهد یافت. ما در جریان پیروزى باور نکردنى انقلاب اسلامى و نهضت امام بر قدرتمندترین حکومتهاى وابسته به غرب و آمریکا در ایران و در جریان ایستادگى افتخارانگیز ملتمان در برابر بسیارى از قدرتهاى جهانى در طول دوران پس از پیروزى این نکته را بخوبى از امام آموخته ایم که راز موفقیت و اساس کار امام، توجه به تربیت صحیح نسلى است که مىباید مسئولیت تحولات را برعهده بگیرد. اصلاح مشکلات اساسى جامعه، نیل به رفاه و کوشش براى توسعه اقتصادى و صنعتى و تعالى فرهنگ کشور و رسیدن به خودکفایى استقلال واقعى درهمه زمینهها جز با پرورش انسانهایى مهذب و کارآزموده امکان پذیر نیست. و اینجاست که توجه به نقش تربیت در مراحل مختلف رشد شخصیت انسان و دریافت اهداف و مبانى و روشهاى تربیت صحیح و اسلامى کلید حل معضلات است. انقلاب اسلامى و نهضتى که امام بنیان نهاده است تنها با همان هدفها و روشهایى قابل تداوم است که امام به مدد آن خیل انسانها را به میدان پذیرش مسئولیت کشید. نمونه عینى موفقیت این روشها را در جریان دفاع مقدس شاهد بوده ایم. براستى آیا قدرت تسلیحاتى برتر، یا حمایت تسلیحاتى و اقتصادى و تبلیغاتى خارجى و عواملى از این قبیل مایه آنهمه افتخار و پیروزى انقلاب شدند یا ایمان انسانهایى که در مسیر تربیت الهى قرار گرفتند و براى ارزشهایى جانبازى کردند که دنیاى ماده گراى امروز از آن بیگانه است. نظرگاه تربیتى امام مبتنى بر همان اندیشه قرآنى است که خداى تبارک و تعالى پس از هفتسوگند آشکار به مظاهر عظیم طبیعت و نفس انسانى با صراحت و قاطعیت مىفرماید: قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها. رستگارى انسان و جوامع انسانى تنها از یک معبر قابل دستیابى است و آن تزکیه و تربیت نفوس انسانى است و وراى آن، جز گردابى از سرگردانى و بحران اجتماعى و خسران دائمى چیز دیگرى نیست. امام بارها مىفرمودند که: عالم محضر خدا است. اینگونه خدا باورى و جهانبینى است که مىتواند انسانهایى آنچنانى تربیت کند و تا این باورهاى اساسى عمومیت نیابد، سعادت و آرامش حقیقى و تمدن واقعى دست نیافتنى باقى خواهند ماند. نکته دیگرى که لازم است اشاره کنم این است که در برگزارى کنگرهها و سمینارها و کنفرانسها اگر صرفا به ابعاد ظاهرى و تبلیغاتى توجه شود و از تلاش و پرداختن واقعى به ابعاد علمى و محتوائى مقوله هائى که بحث آن را به گردهمایى سپرده ایم غافل بشویم نه تنها چیزى را به دست نیاورده ایم بلکه راه را براى اندیشمندانى که درصدد تبیین این مباحث هستند نیز دشوار ساخته ایم، باید همه همت و تلاشمان آن باشد که کار علمى شایسته ارائه و انجام بدهیم، سعى مان این باشد که مجموعه هدفها و روشهاى تربیتى را که امام در طول دوران عمر خویش چه در تالیفات و پیامها و چه در سخنرانیها و مصاحبههاى خود مطرح کرده و مهمتر از آن روشهایى که آن حضرت در طول زندگى خود بدان پایبند بوده و بکار بسته است را بطور واقع بینانه و به دور از هرگونه اغراق و اغلاقى استخراج کنیم و براساس نیازهاى مقاطع مختلف سنى و زمینههاى مختلف حیات اجتماعى تبیین و تدوین کنیم. باز تاکید مىکنم که این نکته را نباید فراموش کنیم که حضرت امام از آن جمله نظریه پردازانى نبودند که تنها به ارائه تئورى بسنده کنند و عمل را به دیگران بسپارند، چه در فقه و چه در مباحث فلسفى و اخلاقى و تربیتى. ما مىبینیم که امام در میدان عمل، آرمانها و مبانى اندیشه خویش را قبل از آنکه به دیگران توصیه کند خود بکار بسته است. حضرت امام تربیت انسان و تهذیب و تزکیه او را فلسفه بعثت انبیا و اساس کار آنها مىدانست. اگر سئوال کنند که مهمترین انگیزه امام از آنهمه درس و بحث و فریاد و قیام چه بود؟ در یک جمله مىتوان گفت: ساختن خود و دیگران. حضرت امام براى تحقق همین هدف بود که به مبارزهاى طولانى و موفق برخاست و در تمام دوران پر فراز و نشیب آن با بهره گیرى از اصول و ارزشهاى متعالى عرفان و فلسفه اسلامى و روشهاى تربیتى مرحله به مرحله انقلاب را پیش برد. متاسفانه مشکلات پیش آمده در مسیر مبارزه امام و دوران حبس و تبعید طولانى و مشغله ناشى از بدست گرفتن زمام هدایت جامعه در طول دوران پس از انقلاب باعثشد تا ایشان فرصت تدوین منسجم و مجزاى همه نظریات خود را بدست نیاورد، هرچند دهها جلد تالیفات امام در فقه و اصول و عرفان و اخلاق و تقریرات دروس مختلف و مباحث فلسفى ایشان موجود است اما بسیارى از آراء اجتهادى و فقهى و فلسفى و تربیتى امام در برخوردهاى عملى و نامهها و احکام و سخنان ایشان است که باید استخراج و تبیین شوند و به همراه آثار تخصصى ایشان ارائه شوند. طبعا در سایر زمینهها مثل مباحث رجالى و علم الحدیث و تفسیر و مباحث تعلیم و تربیت نیز همین وضعیت وجود دارد. حضرت امام در بحث انسان شناسى و فطرت آدمى و پى جویى ایتخلقت انسان و چگونگى نیل به هدفهاى الهى و شیوههاى مبارزه با مفاسد نفسانى و رذایل اخلاقى و نحوه کسب فضایل انسانى بحثهایى مبسوط دارند که در کتابهاى عرفانى و اخلاقى و مباحث فلسفى و سخنرانیهاى اخلاقى ایشان مضبوط است که باید افراد صاحب نظر به تحقیق و استخراج این مباحثبپردازند چنانکه امام در مسائل سیاسى و مقوله هایى همچون امنیت، ملى گرایى، احزاب و گروهها و حاکمیت و سازمانهاى بین المللى نظریات مشخص و آشکارى داشتهاند که متاسفانه هنوز به صورت مستقل در این زمینه تحقیق و عرضه نشده استبنابراین انتظارى که از این گردهمایى و موارد مشابه آن مىرود و آنچه که مهم است کار علمى و دقیق در این رابطه است. در پایان سخن با عذرخواهى و تشکر از حضار محترم و از حضرت آیة الله جوادى آملى که خود از شاگردان و دست پروردگان مکتب تربیتى و آموزشى امام هستند و هدایتستاد برگزارى کنگره را با همه مشغله درسى و کسالتى که داشتند پذیرفتهاند به سهم خود تقدیر مىکنم و همچنین از برگزار کنندگان کنگره و مؤسسه نشر آثار امام و مسئولین دانشگاه تربیت معلم و جهاد دانشگاهى و اساتید و فضلاى محترم و همه کسانى که براى برگزارى این گردهمایى زحمت کشیدهاند متشکرم. خداوند انشاءالله همه ما را در پاسدارى از آثار و ارزشهاى پدید آمده از قیام امام و پیمودن هدفها و راه او موفق و مؤید بدارد. براى حسن ختام، و انشاءالله بهرهورى بیشتر از این فضاى علمى و معنوى، بار دیگر خود و همه را سفارش مىکنم به این کریمه شریفه که : قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
||
|
||
وصیتنامه9 |
||